فضاهای خوب شهری همانند یک مهمانی است که شما دلتان نمی خواهد آنجا را ترک کنید!
-Jan, G. (1978). Life between buildings (Using Public Space) . New York: Van Nostrand Reinhold Company .
+ نوشته شده در جمعه نوزدهم تیر ۱۳۹۴ ساعت 14:18 توسط Placemaker
|
شرح درس طرح شهرسازی 4 - نیمسال دوم 93-94
لینک شرح درس نیمسال دوم 93-94 درس طرح شهرسازی 4:
http://cld.persiangig.com/download/i472Is/dl
+ نوشته شده در یکشنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۳ ساعت 22:2 توسط Placemaker
|
شهر مادر است.
ميچرليخ نوشت: "كداميك از اين كارشناسان ميتواند جايگزين مردم شود؟ كداميك از آنها ميداند كه شهروندان دوست دارند چه چيزي را ببينند و چه چيزي را نبينند؟ كداميك از اين تخصصهاي فني و علوم انساني، در طول تحصيل دانشگاهي خود نيازهاي سنين مختلف و جنسيتهاي متفاوت را آموختهاند؟ كداميك ياد گرفتهاند كه يك شهروند نسبت به اين محصول فكر و انديشهي آنان، چه عواطف و احساساتي از خود نشان خواهد داد؟ با شهر نميتوان برخوردي پدرسالارانه داشت و از قدرت و شهوت مردانه بهره گرفت، بلكه شهر مانند مادري است كه بايد آغوش خود را بر روي فرزندانش، چه درخوشيها و چه در ناخوشيها باز نگاه دارد. شهر بايد مادريِ خود را به اثبات رساند؛ اگر در اين كار موفق شود، خواهد توانست فرزندان خود را پايبند خويش سازد و گرنه اين فرزندان در بزرگسالي فقط به خاطرات ناخوشايند كودكي ميانديشند و به مادر، پشت خواهند كرد، همهي تقصيرها را به گردن وي انداخته و به سرنوشتش بيتفاوت خواهند بود"
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم دی ۱۳۹۳ ساعت 5:13 توسط Placemaker
|
هر آن چیزی که باید در مورد تحویل درس طرح شهرسازی 4 بدانید!
سلام! خسته نباشید، چیزی نمونده ! فقط یه ذره دیگه صبر و تلاش کنید تمومه! عوضش اگر کار خوب بدید من هم قول میدم نمره خوب بهتون بدم! این اطلاعات رو در مورد تحویل داشته باشید:
زمان تحویل: روز امتحان ! (و لاغیر
)
اسناد تحویلی:
الف) پرینت و فایل آلبوم A3 حاوی :
1- سنجش وضعیت (شناخت وضع موجود) نظام انتخاب شده. (نیازی به ارائه کارهای گروه های دیگر نیست)
2-تحلیل و اهداف و راهبرد و سیاست
3-آلترناتیوها و ارائه طرح جامع سه بعدی
ب) فایل شیت بندی در قطع A2 "فقط" از ارائه آلترناتیو ها و طرح های جامع سه بعدی برای فضاهای شهری منتخب.
تذکر 1: هر گروه یک عکس دسته جمعی از گروه رو به صورت پرینت شده بعد از روجلد آلبوم حتما بگذارد.
تذکر 2: آلبوم حتما فهرست داشته باشد.
تذکر 3: ساختار کاری و فرآیند طراحی شهری متاثر از شرح درس ارائه شده و تدریس بنده توی کلاس به صورت FlowChart بعد از فهرست قرار داده شود.
تذکر 4: حتما "دو نسخه" لوح فشرده از فایلها ارائه شود.
شاد و سلامت باشید!
+ نوشته شده در شنبه سیزدهم دی ۱۳۹۳ ساعت 20:40 توسط Placemaker
|
شرح درس طرح 4 شهرسازی - سال تحصیلی 93-94
+ نوشته شده در شنبه دوازدهم مهر ۱۳۹۳ ساعت 0:24 توسط Placemaker
|
دکتر فرهاد تهرانی دوست داشتنی
دکتر تهرانی مرد نازنینی است. با کارش زندگی میکند و دل می سوزاند. اگر بخواهم افرادی را معرفی کنم که با علاقه کار می کند یکی از همین افراد دکتر تهرانی است. از تجربیاتش برایمان بسیار گفته است. از فروش پیکانش در سال های 70 برای خرید خانه سیگاری های یزد (؟) که میخواستند تخریبش کنند تا یاد گرفتن زبان ترکی طی 4 سال بهسازی و نوسازی بازار تبریز و مشارکت کامل بازاری های تبریز در تامین مالی و حتی اضافه آوردن پول! و اختصاص آن به خیریه های تبریز...
همین حالا از بی بی سی شنیدم که پروژه نوسازی و بهسازی بازار تبریز جایزه آقاخان 2013 را برده... هرچه چشم انداختم و منتظر ماندم که دکتر برود و جایزه را بگیرد، آخر دیدم محمد بهشتی رفت و به عنوان نماینده سازمان میراث جایزه اش را گرفت.
خواستم بگویم دکتر برای ماها خیلی عزیز است و دوستش داریم. مخصوصا با ظاهر و آن سبیل دوست داشتنی اش...
آقای دکتر تبریک.
همین حالا از بی بی سی شنیدم که پروژه نوسازی و بهسازی بازار تبریز جایزه آقاخان 2013 را برده... هرچه چشم انداختم و منتظر ماندم که دکتر برود و جایزه را بگیرد، آخر دیدم محمد بهشتی رفت و به عنوان نماینده سازمان میراث جایزه اش را گرفت.
خواستم بگویم دکتر برای ماها خیلی عزیز است و دوستش داریم. مخصوصا با ظاهر و آن سبیل دوست داشتنی اش...
آقای دکتر تبریک.
+ نوشته شده در دوشنبه سی ام تیر ۱۳۹۳ ساعت 16:21 توسط Placemaker
|
نوستالوژی
ما بچه های شهرسازی برای هر کارگاهی که داشتیم باید در مرحله اول برداشت اطلاعات می کردیم تا زمینه کار رو برای طرح نهایی یا محصول نهاییمون آماده شود. وقتی میرفتیم برای این کار به همه می گفتیم داریم می رویم "برداشت"
.رشته های دیگر مسخره مان میکردند که میروید "برداشت" دوتا سیب هم برای ما بچنیند و از این حرفا. :)) بگذریم. اما شاید بخش عمده ای از خاطرات من در دوره کارشناسی حاصل همین برداشت های درسی بود. مواقعی که در خیابان ها راه می رفتیم، تعداد طبقات می شمردیم، زنگ میزدیم پرسشنامه پر میکردیم، ماشین میشمردیم (چقدر واسه این ماشین شمردن ها مسخره شدیم). اما اتفاقات جالبی برایمان می افتاد، از رفاقتمان با آبمیوه فروشی سه راه حافظ رشت و خوردن آبمیوه های مجانی، تا عکس انداختن از کنسولگری روسیه، پرس و جو شدن توسط سردار سپاه وقتی داشتیم از خانه اش عکس می انداختیم، از تیکه های که شنیدیم و تیکه هایی که انداختیم :)) تا رفتن به سینما بصورت دسته جمعی و گردش های دسته جمعی بعد از تحویل پروژه ...
همه این ها را گفتم، تا بگویم دلم برای آن روزها تنگ شده است. برای با لباس بیرون خوابیدن روی تخت از فرط خستگی، برای خوابیدن در دانشگاه و کارهای قبل از تحویل پروژه، برای دغدغه های حضور آلمانی ها و برگرداندن دکتر پاکزاد و دکتر ترابی و مهندس ابراهیمی، برای همه چیز، برای خانه ابریشمی...
نمیدانم چرا این حس نوستالوژیک الان و امروز به سراغم آمد، ولی من خاطرات زیبای دوره کارشناسی ام را مدیون 5 تهرانی، دو مشهدی، 6 رشتی، یک لاهیجانی، دو لنگرودی، یک خشکبیجاری، یک اراکی، یک انزلی چی، یک خمامی، دو قزوینی، سه کرجی و یک آستانه اشرفیه ای هستم
.رشته های دیگر مسخره مان میکردند که میروید "برداشت" دوتا سیب هم برای ما بچنیند و از این حرفا. :)) بگذریم. اما شاید بخش عمده ای از خاطرات من در دوره کارشناسی حاصل همین برداشت های درسی بود. مواقعی که در خیابان ها راه می رفتیم، تعداد طبقات می شمردیم، زنگ میزدیم پرسشنامه پر میکردیم، ماشین میشمردیم (چقدر واسه این ماشین شمردن ها مسخره شدیم). اما اتفاقات جالبی برایمان می افتاد، از رفاقتمان با آبمیوه فروشی سه راه حافظ رشت و خوردن آبمیوه های مجانی، تا عکس انداختن از کنسولگری روسیه، پرس و جو شدن توسط سردار سپاه وقتی داشتیم از خانه اش عکس می انداختیم، از تیکه های که شنیدیم و تیکه هایی که انداختیم :)) تا رفتن به سینما بصورت دسته جمعی و گردش های دسته جمعی بعد از تحویل پروژه ...
همه این ها را گفتم، تا بگویم دلم برای آن روزها تنگ شده است. برای با لباس بیرون خوابیدن روی تخت از فرط خستگی، برای خوابیدن در دانشگاه و کارهای قبل از تحویل پروژه، برای دغدغه های حضور آلمانی ها و برگرداندن دکتر پاکزاد و دکتر ترابی و مهندس ابراهیمی، برای همه چیز، برای خانه ابریشمی...
نمیدانم چرا این حس نوستالوژیک الان و امروز به سراغم آمد، ولی من خاطرات زیبای دوره کارشناسی ام را مدیون 5 تهرانی، دو مشهدی، 6 رشتی، یک لاهیجانی، دو لنگرودی، یک خشکبیجاری، یک اراکی، یک انزلی چی، یک خمامی، دو قزوینی، سه کرجی و یک آستانه اشرفیه ای هستم
+ نوشته شده در دوشنبه سی ام تیر ۱۳۹۳ ساعت 16:20 توسط Placemaker
|
چرا از خود اثر منحصر به فردی برجای نمیگذاریم؟
تا حالا به این موضوع فکر کرده اید که چرا می گویند فلان ساختمان در بیلبائو کار فرانک گهری است، فلان برج در دوبی کار ظاها حدید است، این ساختمان را می بینی؟ این کار فرهاد احمدی است، یا آن پاساژ را می بینی آنرا فرزاد دلیری ساخته است. اما مثلا نمی گویند یا خیلی کم می گویند، آن خیابان کار کریستوفر الکساندر است؟ آن محله را می بینی، آن را کوروش گلکار طراحی کرده، آن بلوار کار اپلیارد است! کار با این ندارمکه چرا این ها را اسم بردم، شاید به خاطر این است که این اواخر اطرافیانم در مورد این افراد حرف زده اند، با این کار دارم که چرا این جوری است؟
این گروهی بودن و فرآیندی بودن کار شهرسازی و طراحی شهری باعث شده است که ما شهرسازان نتوانیم کاری را به صورت قاطعانه به اسم خود بزنیم. نمیدانم ولی یک روزی خیلی دلم می خواست در خیابانی قدم بزنم که خودم و فقط خودم آن را طراحی کرده باشم. اسمم را می توانید هر چیزی بگذارید: یک شهرساز خودخواهِ خودشیفته ی تک خور! ولی اگر قدرت تخیلی حداقلی اندازه قدرت تخیل من داشته باشید، و تصور کنید آنچه را همیشه می پسندیدید را ساخته اند و سر پلاک کوچه اش اسمتان را به عنوان طراح آن خیابان نوشته اند، شما هم بیش از آنچه که من خودخواه هستم خودخواه به نظر می رسید.
+ نوشته شده در دوشنبه سی ام تیر ۱۳۹۳ ساعت 16:19 توسط Placemaker
|
جاهای خوب ایرانشهر
خیابان ایرانشهر سه جای خوب دارد. یکی فست فود کوروش است که زمانی نشده از جلویش رد شوم و نبینم که آدم آنجا نمی لولد. بندری اسپشال کوروش به شدت پیشنهاد می شود. دوم پارک هنرمندان است که حضور آدم ها بخصوص در جلوی خانه هنرمندان و کنار حوضش با آن تیپ و قیافه های متفاوت و دوست داشتی، رنگ و لعابی به پارک می دهد و سومی هم مغازه دار خوش سلیقه ای است که شمعدانی های رنگارنگ را هر روز صبح بیرون مغازه اش می گذارد و به رنگ غالب خاکستری یک خیابان اداری، رنگ و شادابی هر چند کوچک الصاق می کند.
اینها همه آن چیزهایی است که باعث میشود در این خیابان حالم کمی بهتر شود. بخصوص اولی که انصافا بسیار شایسته و درخور در زمان مناسب به کمک شکم من شتافته است.
اینها همه آن چیزهایی است که باعث میشود در این خیابان حالم کمی بهتر شود. بخصوص اولی که انصافا بسیار شایسته و درخور در زمان مناسب به کمک شکم من شتافته است.
+ نوشته شده در دوشنبه سی ام تیر ۱۳۹۳ ساعت 16:17 توسط Placemaker
|
خانه هدایت
رفته بودم خانه صادق هدایت. خانه اش در اختیار بیمارستان امیراعلم است و آنها هم -برخلاف خیلی از جاهای دیگر- شعور به خرج داده اند و تبدیلش کرده اند به کتابخانه دانشجویان پزشکی. قبل از آن مدیریت بیمارستان آنرا تبدیل کرده بود به انبار بیمارستان و آت و آشغالهای بیمارستان را می انداخت آن تو. اما مدیریت جدید که خدا خیرش دهد مرد با عشقی است، سلیقه به خرج داده به احترام صادق کتابخانه اش کرده و مرکز تحقیقات و توسعه بیمارستان را آن جا مستقر کرده است. آدمهای آنجا هم این خانه را دوست دارند. گرچه مریض است و نیاز به درمان دارد، اما از خیلی از خانه های تاریخی دیگر حالش بهتر است. خواستید می توانید سری به آنجا بزنید: خیابان سعدی بیمارستان امیراعلم
+ نوشته شده در دوشنبه سی ام تیر ۱۳۹۳ ساعت 16:16 توسط Placemaker
|